- تفاوت کردن
- فرق کردن، مختلف شدن
معنی تفاوت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواندن قرائت کردن
بسنده کردن
داوری کردن، داورزیدن
نافرمانی سرکشی، تاخت، آزردن طغیان کردن سرکشی کردن، حمله کردن یورش آوردن، آزردن جفا کردن
ظلم و جور و معامله کردن با درشتی و گستاخی
تفاوت شناختن تفاوت یافتن فرق و اختلاف بین دو چیز دیدن جدایی و مباینت بین دو چیز یافتن
تفاوت داشتن
برهم نازیدنبیکدیگر فخر کردن
خوردن و نوشیدن
داد و ستد کردن بازرگانی کردن بازرگانی کردن داد و ستد کردن معامله کردن
وساطت کردن توسط کردن
کافی بودن، بس بودن، از عهده کسی یا انجام دادن امری برآمدن
تاییدن بس بودن، برآمدن کار ساختن بس شدن، کافی بودن، از عهده کسی بر آمدن: شما بجمله عرب یکی را کفایت کنید، از عهده اجرای امری بر آمدن: مسعود... جزما فرمان داد ک این مهم ترا باید کفایت کرد والی جز از اطاعت چاره ندید
کفاره دادن: (دی سجده همی کردی کردی گنهی هایل می نوش گناهت را امروز کفارت کن)، (امیر معزی)
Encroach
Safeguard
Adjudicate, Judge, Officiate
julgar, oficiar
вторгаться
защищать
судить , вести
eingreifen
bewahren
urteilen, amtieren
orzekać, oceniać, przewodniczyć
посягати
охороняти
naruszać
chronić
судити , проводити
invadir